شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

 

از ازل دَرد به پيمانه مردان كردند

دل عاشق شده را كلبه احزان كردند

 

هركسي را كه به عالم سر حشمت خواهي ست

لطف كردند و شبي خادم سلطان كردند

 

سفره اي وسعت صدق تو گشودند به دهر

انبيا را سر احسان تو مهمان كردند

 

همه آفاق گرفته است به خود رنگ تو را

با وجودي كه همه فضل تو كتمان كردند

 

در تو ديدند ملائك صفت خالق را

علت اين است اگر، سجده به انسان كردند

 

بر سر سفره دونان نبرم منت نان

من همانم كه به من لطف فراوان كردند

 

هشتمين آينه وجه خدائي ، صد حيف

شش جهت ظلم به تو حضرت جانان كردند

 

دل شب بود كه گنجينه دين را بردند

عده اي كفـر صفت ، سرقت ايمان كردند

 

پا برهنه عقب اسب دواندند تو را

آسمان را پس ازاين حادثه گريان كردند

 

گرنبودي ، اثر از روضه ارباب نبود

خلق با حنجر تو ذكر حسين جان كردند

 

یاسر حوتی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

 

منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد

روضه ات شعله به دامان ثريا ميزد

 

مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند

پیر مردی که نفس در پی آنها میزد

 

آن طرف گریه ي طفلان من و در این سو

خنده بر بي كسي ام دشمن زهرا می زد

 

نيمه جاني كه در آتش پي ِ طفلانش بود

شعله وقتي ز در سوخته بالا ميزد

 

آه از آن بزم شرابی که به يادم آورد

داغ آن زخم که نامرد به لبها میزد

 

یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود

تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد

 

همه ي قدرت خود جمع نمود اما دید

خیزران را به لب زخمی بابا میزد

 

ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد

در عوض عمه ي ما بود که خود را میزد

 

حسن لطفي



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

مسیر پای برهنه

 

مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد

میان راه ، تن تو بی اختیار بیفتد

 

تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند

که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد

 

دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست

اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد

 

توقع اثری غیر آبله نتوان داشت

مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد

 

چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و ...

چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد

 

اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت

ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد

 

هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاریست

که آفتاب ، محال است در حصار بیفتد

 

علی اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

ناگهان زلفِ پریشان تو را میگیرند

سر سجاده گریبان تو را میگیرند

 

تو در این خانه بنا نیست که راحت باشی

چند هیزم سر و سامان تورا میگیرند

 

وقت نعلین به پا کردن تو یک آن است

چون حسودند همین آنِ تو را می گیرند

 

دختران تو یقیناً زکسی ترسیدند

بی سبب نیست که دامان تو را میگیرند

 

سعی کن بلکه خودت را بکشانی ورنه

ریسمان ها به خدا جانِ تو را میگیرند

 

علی اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آن قدر بي‌صدا و خموش از ترانه‌اي

حِس مي‌كنم شكسته و بي‌آشيانه‌اي

 

آقا شنيده‌ام پِيِ مركب دويده‌اي

پاي برهنه،نيمه‌ي شب،چي كشيده‌اي؟

 

با پنجه زهر بر جگرت چنگ مي‌زند

با لكّه‌هاي خون به لبت رنگ مي‌زند

 

گيسو سفيد ، قدّ كمان ، بين بستري

آقا چه قدر پير شدي...شكل مادري

 

اشك فراق در نگهت موج مي‌زند

دلواپس يتيميِ موسي بن جعفري

 

چشم بقيع منتظر مقدمت شده

تو آخرين امانت شهر پيمبري

 

حالا به ياد خاطره‌ي دست بسته‌ات

گريان براي غربت زهرا و حيدري

 

آتش گرفت خانه‌ات امّا كسي نشد

در بين شعله كُشته‌ي ديواري و دري

 

دشمن براي قتل تو شمشير مي‌كشيد

قلب نبي ز غصه‌ي تو تير مي‌كشيد

 

پيغمبر خدا به كجا بود...كربلا...

آنجا كه خون ز فاجعه تصوير مي‌كشيد

 

وقتي سر حسين به نيزه بلند شد

كلّ سپاه نعره‌ي تكبير مي‌كشيد

 

علي صالحي

**



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آتش گرفته بار دگر آشيانه ات

چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات

 

هر گوشه اي كه مينگرم خاطرات توست

اينجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات

 

ديوار و دود و آتش و لبخندهاي شوم

حالا شده ست خانه ي من روضه خانه ات

 

امشب كه كودكان ز پي ام گريه ميكنند

افتاده ام به ياد تو و نازدانه ات

 

يك سو تويي و عمه ام و گريه هاي او

يك سو كسي كه باز زند تازيانه ات

 

آخر جدا شد از كفِ تو دامن علي

اي واي من شكسته مگر دست و شانه ات

 

حسن لطفي



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

پیرمردی که حضرت جبریل

زائر غربت نگاهش بود

کوچه ها را همین که طی میکرد

صد فرشته کنار راهش بود

**

با ارادت تمامی ارکان

پیش پایش خشوع میکردند

بر قد و قامت کهن سالی

آسمان ها رکوع میکردند

**

نفس قدسی پُر اعجازش

مایه ی اعتبار عیسا بود

جانماز ِ فرشته بارانش

افتخار تبار عیسی بود

**

حرف هایش برادر قرآن

سخنش بوی انما میداد

از همان مال فاطمی ِخودش

خرجی راه کربلا میداد

**

در و دیوار خانه ی آقا

وقت مرثیه های عاشوراست

بخدا خانه نیست این خانه

این حسینیه ی بنی الزهراست

**

این حسینیه ایست که مردم

از حضورش ستاره میگیرند

هر شب جمعه بین این خانه

روضه ی شیر خواره میگیرند

**

از سر بی کسی و بی یاری

در و دیوار خانه یارش شد

بهر غم های مادرش آنقدر

گریه کرد عاقبت دچارش شد

**

آی مردم دویدن آقا

از نفس های خسته اش پیداست

آی مردم شکستگی دلش

از صدای شکسته اش پیداست

**

خوب شد شب  شد و تو را بردند

دور تا دور شهر گرداندند

خوب شد در شلوغی این شهر

کوچه کوچه تو را نچرخاندند

**

گریه کردی و زیر لب گفتی

این تو و ریسمان و این سر من

آه ، پیراهنم شده خاکی

آه ، افتاده است پیکر من

 

علي اكبر لطيفيان



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

خسته و سالخورده‌ي ايام

ديگر از پا به بستر افتاده

به زمستان رسيده پائيزش

گل ياسي كه پرپر افتاده

**

بعد يك عمر آخر پيري

چه بلايي‌ست آمده به سرش

چه شده هر نفس برون ريزد

از دهان پاره پاره‌ي جگرش

**

لحظه‌ي آخر است و در بستر

گاه با گريه گاه با لبخند

تلخ و شيرين تمام خاطره‌ها

از برش مي‌روند و مي‌آيند

**

يادش آيد ز روزگار چه قدر

سختي و زحمت و بلا ديده

بارها خانه زندگيّ‌اش را

در هجومي ز شعله‌ها ديده

**

آه از آن لحظه‌اي كه نامردي

با لگد دربِ خانه را وا كرد

ناگهان در ميان دود آقا

يادي از روضه‌هاي زهرا كرد

**

زير لب شكوه دارد از دنيا

چه كسي ديده در سياهيِ شب

دست بسته پياده پيري را

بدوانند در پيِ مركب

**

قطره قطره گلاب اشكش را

بر روي خاك كوچه مي‌افشاند

خسته كه مي‌شد و زمين مي‌خورد

روضه‌هاي رقيه را مي‌خواند

 

علي صالحي



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آسمان است و زمين دور سرش مي گردد

آفتاب است و قمر خاك درش مي گردد

 

اين قد و قامت افتاده درخت طوباست

اين محاسن بخدا آبروي دين خداست

 

اين حرمخانه ي زهراست نسوزانیدش

اين حسينيه ي دنياست نسوزانیدش

 

شعله پشت حرم فاطمه زاده نبريد

پسر فاطمه را پاي پياده نبريد

 

میبريدش، ببريد از وسط مردم نه

هر چه خواهيد بياريد ولي هيزم نه

 

آي مردم بگذاريد عبا بردارد

پيرمرد است و خميده ست عصا بردارد

 

از مسيري ببريدش كه تماشا نشود

چشمي از اين در و همسايه به او وانشود

 

اصلاً اين مرد مگر پاي دويدن دارد؟

پيرمردي كه خميده ست كشيدن دارد؟

 

بگذاريد لبش ياد پيمبر بكند

وسط شعله كمي مادر مادر بكند

 

شعله ي تازه به چشمان غمينش نزنيد

آسمان است و در اين كوچه زمينش نزنيد

 

شايد اين كوچه همان كوچه ي زهرا باشد

شايد آن كوچه ي باريك همين جا باشد

 

شايد اين كوچه همان جاست كه زهرا افتاد

گر چه هم دست به ديوار شد اما افتاد

 

اين قبيله همگي بوي پيمبر دارند

در حسينيه ي خود روضه ي مادر دارند

 

علی اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

بقيع ! باز كن آغوش روح پرور را

كه در برت بِكِشي ميهمان آخر را

 

بقيع ! غسل زيارت كن و ضريح بساز

كه بوسه‌ها بزني پيكري مطهر را

 

بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست

بگير در بغل آرام ياس پرپر را

 

بدان كه شرح غم اين غريب دشوار است

غمي كه كاسه‌ي خون كرد ديده‌ي تر را

 

بميرد آنكه در اين سنّ و سال زهرش داد

كه آتشي زد و سوزاند پاي تا سر را

 

شرار زهر شبي را به خاطرش آورد

كه ديد شعله‌ي بر چار چوبه‌ي در را

 

ميان دود درِ خانه با لگد وا شد

كه باز زنده كند روضه‌هاي مادر را:

 

-چه ضربه‌اي كه سر و روي ميخ را خون كرد

شكست شيشه‌ي عمر عزيز حيدر را-

 

بقيع ! روضه‌ي شيخ الائمّه سنگين است

ولي بيا كه بگويم از اين فراتر را

 

چه گويم از شب و پاي برهنه‌ي آقا؟

كه زنده كرد عزاي سه ساله دختر را

 

گمان نكن كه تمام است مقتل‌الصّادق

بقيع ! گوش بده حرفهاي آخر را

 

به قصد كُشتنش آن شب كه تيغ بالا رفت

خدا رساند پيِ ياري‌اش پيمبر را

 

همين رسول خدا ديد شمر ملعون را

كه بُرد زير گلوي حسين خنجر را

 

تلاش كرد ولي جاي بوسه را نبُريد

به زورِ پا زد و گرداند پاره‌پيكر را

 

علي صالحي



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

از سوز زهر آب شد از پاي تا سرم

با اشك هم قدم شده ساعات آخرم

 

پايم به سوي قبله ، لبم غرق خون شده

ديگر رمق نمانده به اعضاي پيكرم

 

آه اي بقيع باز كن آغوش خويش را

من آخرين امانت شهر پيمبرم

 

بار سفر به دوش گرفتم وَ با خودم

يك عالَمه مصيبت و اندوه مي‌برم

 

از غصه آه مي‌كشم و ناله مي‌زنم

يا رب ببين زمانه چه آورده بر سرم

 

دشمن شبي كه پاي برهنه مرا دواند

داغ رقيه بود عيان در برابرم

 

رحمي نكرد بر من و بر سنّ و سال من

انداخت ريسمان به روي دست لاغرم

 

ارث علي به من ز همه بيشتر رسيد

سوزانده شد دو بار ، حريم مطهرم

 

كاشانه‌ام اگرچه به آتش كشيده ‌شد

امّا نسوخت چادر و گيسوي همسرم

 

وقتي كه دود خانه‌ي ما را گرفته بود

ديدم فرار مي‌كند از شعله دخترم

 

آنجا به ياد كرب و بلا روضه خواندم از

طفل يتيم و عمّه‌ي محزون و مضطرم

 

طفلي كه ضجّه مي‌زد و از ترس مي‌دويد

مي‌گفت پس كجاست عموي دلاورم

 

علي صالحي



برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آئينه بود و سنگْ دلش را شكسته بود

عمري به پايِ لحظه ي مرگش نشسته بود

 

آن شب دلش براي زيارت گرفته بود

از شوق ِ وصل ، بندِ دل از هم گسسته بود

 

صادق ترين سروده ي ديوان كردگار

از آن همه دروغ از آن شهر خسته بود

 

تكرار قصه ي علي و بند و كوچه هاست

روشن ترين دليل همان دست بسته بود

 

پاي پياده در پي مركب امام عشق

انگار روي اسب مغيره نشسته بود

 

بر خاك خورد و گفت كه اي واي مادرم

آن شب ، شبِ زيارت پهلو شكسته بود

 

 محمد ناصري



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

تا که در خانه در برابرش افتاد

شعله ی آهی میان حنجرش افتاد

 

بر سر سجّاده مثل جدّ غریبش

بند اسارت به جسم لاغرش افتاد

 

پای پیاده دوان دوان پی مرکب

در وسط کوچه ها که پیکرش افتاد ...

 

... ناله زد آنجا شبیه ناله ی زهرا

یاد کبودی روی مادرش افتاد

 

لحظه ای که مادرش به روی زمین خورد

ضربه چنان سخت بود ... گوهرش افتاد

 

خواست که بر روی پای خویش بایستد

هر چه قَدَر سعی کرد ... آخرش افتاد

 

تاول پاهای خویش را که نظر کرد

خاطره ای در دل مطهرش افتاد

 

روضه ای از روضه های داغ رقیه

شعله ی اشکی شد و به محضرش افتاد

 

در اثر شدّت پیاپی سیلی

دیده ی او تار شد ... معجرش افتاد

 

محمد فردوسی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

از كار غربتت گره‌اي وا نمي‌كند

اين شهر ، با دل تو مدارا نمي‌كند

 

اين شهر ، زخم بي‌كسي‌ات را...عزيز من

جز با دواي زهر مداوا نمي‌كند

 

اين شهر ، در ميان خودش جز همين بقيع

يك جاي امن بهر تو پيدا نمي‌كند

 

اينجا اگر كسي به سوي خانه‌ات رود

در را به غير ضرب لگد وا نمي‌كند

 

اين شهر ، شهرِ شعله و هيزم به دستهاست

با آل فاطمه به جز اين تا نمي‌كند

 

ابن ِربيع ِ پست چه آورده بر سرت؟

شرم و حيا ز سِنّ تو گويا نمي‌كند

 

بالاي اسب در پيِ خود مي‌كشاندت

رحمي به قامتِ خَمَت امّا نمي‌كند

 

تا مي‌خوري زمين به تو لبخند مي‌زند

اصلاً رعايت رَمَقت را نمي‌كند

 

زخم زبانش از لب شمشير بدتر است

يك ذرّه احترام به زهرا نمي‌كند

 

علي صالحي

**



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 21 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

بارها سینه سوزان مرا سوزاندند

وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند

 

هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند

در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند

 

سر سجاده اهانت به نمازم کردند

بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند

 

پا برهنه برُبودند مرا از حرمم

حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند

 

ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند

به خدا عزت جانان مرا سوزاندند

 

من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب

سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند

 

از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام

که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند

 

گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم

باز هم دیده گریان مرا سوزاندند

 

به خدا بر جگرم زهر جفا مرحم بود

گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند

 

محمود ژولیده



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 20 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

تو غیر جود نکردی ، ولی جفا کردند

چقدر خون به دلت قوم بی حیا کردند

 

تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی

شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند

 

کشند آتش و انگار کارشان این است

درست با تو شبیه سقیفه تا کردند

 

تو را بدون عبا دست بسته می بردند

میان راه ندانم چه با شما کردند

 

چه بی ملاحظه بودند آن سیه دلها

مگر رعایت قد خم تورا کردند؟

 

نصیب تو شده جامی ز زهر،آقا جان

چگونه درد غریبی ت را دوا کردند

 

قرار بود تو هم شاه بی حرم باشی

تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند

 

 میثم میرزایی

موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 19 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

اشک غربت به چشم های فلک

رخت ماتم به قامت دنیا

بوی شهر مدینه پیچیده

بین هر کوچه از بهشت خدا

**

بوی غربت همیشه می آید

از سر قبر بی چراغ کسی

دل تنگ مدینه میسوزد

از تب شعله های داغ کسی

**

جان عالم فدای قبری که

غیر خورشید سایه بانش نیست

نه ضریحی نه سقف آینه ای

بر سرش غیر آسمانش نیست

**

دل من باز روضه میخواند

روضه ی غربت شقایق را

روضه ی حرمت و شکستن آن

روضه ی گریه های صادق را

**

روضه ای را که باز میخواهند

پر پروانه را بسوزانند

اصلا انگار عادت آنهاست

نیمه شب خانه را بسوزانند

**

ای امام غریب من آن شب

دشمنت داشت خنده سر میداد

با طنابی که بست دست تو را

تا کشیدند عمامه ات افتاد

**

نه عبایی به روی دوشت بود

پا برهنه ز خانه ات بردند

ای محاسن سفید شهر رسول

خون دل اهل خانه ات خوردند

**

بین آن کوچه ای که باریک است

چه غم گریه آوری داری

از زمین خوردن تو فهمیدم

بی کسی ارث مادری داری

**

ارث آن مادری که در کوچه

صورتش در هجوم سیلی بود

بعد از آن ضربه سخت وا میشد

پلک هایی که شد سیاه و کبود

**

ولی آقا خیالتان راحت

بین آن کوچه ظلم باطل شد

معجر مادر زمین خورده

بین صورت و دست حائل شد

**

گرچه بردند وحشیانه تو را

تازیانه نخورد همسر تو

خانه ات را اگرچه سوزاندند

زخم خاری ندید دختر تو

**

گرچه بردند وحشیانه تو را

خواهرت بین شهر دیده نشد

از عقب بی هوا به پنجه ی باد

موی طفلت دگر کشیده نشد

**



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 18 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

ای بهار همیشه های خدا

ای که از آسمان شدی جاری

از چه این روزها شکسته شدی

بغض داری ولی نمی باری

**

لا اقل صبر کن مسافر شب

گریه کن گریه در معابر شب

صبح صادق به جز تو کیست بگو

کیست جز تو امام بیداری

**

گاه گاهی که حرف هم داری

شهر در خواب میرود انگار

آه آقا چه میکشی با این

استخوانی که در گلو داری

**

تو بگو از کدام طائفه ای

که همیشه خدای عاطفه ای

لطف ها میکنی برای کسی

که برایت نمیکند کاری

**

پس کجایند عالمان سحر

یک نفر از چهار هزار نفر

که شبانه امام را بردند

پا برهنه به خفت و خواری

**

پس کجایند نافله خوان ها

که دل قافله به درد آمد

کی به درد میخورد پس کِی

این نمازی که هست تکراری

**

کوچه ای در مدینه منتظر است

تا که روضه بخوانی از دیوار

تا تو هم مثل مادرت آنجا

حس کنی بین درب و دیواری

**

تا که کوچه به کوچه پخش شود

هم صدائی غربتت با او

تا بفهمند فاطمی هستی

مثل مادر به غم گرفتاری

**

تا که دست تو را بندند و

هی به یاد علی بخندند و

نکشندت پیاده اینگونه

هی به قصد امام آزاری

**



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 17 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا

خاکسترش نشسته به روی سرم خدا

 

پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر

بنما اجابتی به دل مضطرم خدا

 

ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک

این درد غربت است به جان میخرم خدا

 

دشمن غرور موی سپید مرا شکست

اما کسی نبود شود یاورم خدا

 

بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو

مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا

 

بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد

  پیداست از کبودی بال و پرم خدا

 

وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت        

دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا

 

با دست بسته در نظر اهل خانه ام

یاد آور شکستگی حیدرم خدا

 

گرچه کسی نبود تماشا کند مرا

  در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا

 

غم های عمه عاقبت انداختم ز پا

دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا

 

قاسم نعمتی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 16 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

ماه سر برهنه

 

گفتیم با خجالت دل بعد بوتراب

معصوم دیگری نشود بسته در طناب

 

دیدیم دست هرچه امام است بسته شد

شیعه چرا نمیرد از این شرم بی حساب

 

گفتیم زهر کین به امامی نمی دهند

دیدیم هر زمان جگر دیگری کباب

 

گفتیم احترام به سجّاده می کنند

دیدیم سجده را ششمین بار در عذاب

 

گفتیم شب، دگر مه نو سر برهنه نیست

دیدیم ماه، پای برهنه زند رکاب

 

گفتیم دیگر از سر عمامه نمی کشند

دیدیم بی عمامه، امامی شود عتاب

 

گفتیم بر سه ساله دگر زجر و غصّه نیست

دیدیم پیر مرد شد از زجر و غصّه آب

 

گفتیم خانه را دگر آتش نمی زنند

دیدیم خانه سوخت دوباره درآن مذاب

 

آن سیل آتشین که از آن کوچه شد شروع

تا کعبه تا نرفته بگیریدش از شتاب

 

تنها رسول اعظم اسلام، با غضب

نگذاشت تا دوباره سر از خون شود خضاب

 

از آن مسیر کوچه ی باریکتر ز مو

عکسی به سینه مانده خدایا بدون قاب

 

گفتیم شیعه حقّ ولی را ادا کند

شقرن ها که دعوتتان مانده بی جواب

 

گفتیم محض غیبتتان شیعه می شویم

دادیم امتحان بدی باز در غیاب

 

گفتیم دوره دوره ی غربت زدایی است

ماندیم و ماند غربت هر تربت خراب

 

سرداب و سامرا و بقیع تلّ خاک شد

انگار رفته امّت قالو بلی به خواب

 

دیدیم و هیچ دم نزدیم این چه شیعگی ست

دشمن هر آنچه خواست روا داشت در نقاب

 

وهّابیت کمر به صف شیعه بسته است

تا در صفوف شیعه کند طرح انشعاب

 

ما شیعیان صادق آل محمّدیم

سر خط گرفته ایم از آن مالک الرقاب

 

تا کی نشسته ایم و بگوییم : ای دریغ

قرآن ناطق است پس پرده ی حجاب

 

رهبر، سران امّت دین را پیام داد

شد در میان عالم اسلام، انقلاب

 

سستی به خویش راه نباید دهیم، هیچ

باید  کنیم قافله را باز انتخاب

 

از نهضت عدالت و از معنویّت است

ای شیعیان، دعای فرج هست مستجاب

 

محمود ژولیده



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 16 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

  

نسیم سمت دمشق و عراق افتاده

به دست اوخبری داغ ِداغ افتاده

 

که جعفربن محمد به فکر ترویج ِ

اصول شیعه برای وفاق افتاده

 

چنان به بحث نشسته که بین مکتب ها

به غیر شیعه تماما فراق افتاده

 

به یک روایت قال النبی او حتی

سگ دوانقی از واق واق افتاده

 

هزار نخبه چنان جابربن حیان هم

به خاک پای تو با اشتیاق افتاده

 

ولی مدینه ی بعداز سقیفه در راه است

دری دومرتبه در احتراق افتاده

 

میان کوی بنی هاشم از دری دیگر

دوباره میخ به فکرطلاق افتاده

 

به بی پناهی گنجشک های شهرقسم

به یک درخت... نه...آتش به باغ افتاده

 

"رواق منظرچشم ِ"تو شد که زهرایی

در آستانه ی در...در رواق افتاده

 

شنیده اند اگر کوچه را پسرهایش

برای این پسرش اتفاق افتاده

 

برای آتشی آماده کرده اند آن را

شبیه جسم تو هرجا اجاق افتاده

 

مسیر زهر دراین سینه خوب معلوم است

به پنبه زار تن تو چراغ افتاده

 

بقیع گشت سرانجام کربلای شما

که مدتی ست بدون سراغ افتاده

 

به جای اینکه به روی دوپا بلند شود

بدون سردر و دیوار و طاق افتاده

 

بمیرم...آه...که حتی میان زوّارش

فضای دلهره و اختناق افتاده

 

شب شهادت تو این هم از غریبی توست

که سوی تو گذر یک کلاغ افتاده

 

مهدی رحیمی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 15 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

پیر مردی که در همین کوچه

خانه اش جنب خانه ی ما بود

مکتبی مملو از محصل داشت

باز اما غریب و تنها بود

**

او که شبها میان این  کوچه

مثل ابر بهار می بارید

بارها در کلاس هایش گفت

حرمت خانه را نگه دارید !

**

بارها گفته خانه محترم است

در _آن را به زور وانکنید

نام زهرا و نام فاطمه را

بی وضو ، لحظه ای صدا نکنید

**

مرد می گفت یار دین باشید

اگر از شیعیان خوب منید

او همیشه موکدا می گفت

که زن باردار را نزنید

**

یکی از شیعیان او می گفت

مرد یکروز داده هشداری

آرزو کردهست در این شهر

روی در ها نبود مسماری

**

پیرمرد آب را اگر می دید

سخن از حنجر و عطش میزد

کسی از گوشواره گر می گفت

با دو دستش به صورتش میزد

**

حرف او را کسی نمیفهمید

او زغمهای خود ولی می گفت

وقتی او را به زور می بردند

زیر لب او علی علی می گفت

 

پیمان طالبی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 14 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

اگر چه اصل و نسب از تبار اُلفت داشت

به بی وفائی این روزگار عادت داشت

 

دوباره سینه ی دریائی اش پر از غوغاست

که بین آن همه شاگرد باز هم تنهاست

 

شب و سکوت و مناجات دل نوازش بود

فضای شهر پر از عطر جانمازش بود

 

ز سوز اشک، تن پیرمرد می لرزید

وَ پا به پای تنش خاک سرد می لرزید

 

نشانه ها همه آیات شام آخر بود

که این همه به لبش ذکر وای مادر بود

 

سر نماز و دعا بود دوره اش کردند

چقدر مردم این قوم پست و نامردند

 

چقدر ساده شکستند خلوت او را

وَ زیر پای نهادند حرمت او را

 

طناب و این همه آدم دگر برای چیست؟

برای بردن یک پیرمرد لازم نیست

 

دوباره داغ مدینه خدا به خیر کند

امام و دشمن و کینه خدا به خیر کند

 

برو فرشته بیاور عبای آقا را

دوباره جفت نما کفش های آقا را

 

کسی نمی دهد این جا بها به موی سپید

که باز کار امامی به قتلگاه کشید

 

امام پیر پیاده نفس نفس می زد

زمین که خورد اجازه نداشت برخیزد

 

به روی خاک کشیدند جسم مولا را

دوباره تازه نمودند داغ زهرا را

 

شبانه رفت و غریبانه تا خدا پر زد

از این قفس وَ از این شهر بی صفا پر زد

 

دوباره باز عزا بین عرش بر پا شد

امام پیر هم از بی حرم ترین ها شد

 

محمد ناصری



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 13 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 62 صفحه بعد